خاطرات روزهای سال ۹۵
سفر به شهر زیبای یزد
اولین مسافرت نوروزیمون رو شروع کردیم و ابتدا تو مسیر حرکتمون که مقصد یزد بود . ابتدا رفتیم حرم امام خمینی که هم کمی استراحتی کرده باشیم و هم زیارتی . شما دوتا هم که تا تونستید بدو بدو کردید و خوش گذرونید
اینم چند تا عکس شما در حرم امام خمینی
بعد از حرم امام هم به مزار مادر بزرگ عزیزم در بهشت زهرا رفتیم که روحشون شاد باشه که خاطراتشون همیشه تو ذهنها یادگار می مونه.
و بعد چون امیرمحمد خیلی دوست داشت از نزدیک هواپیما ببینه به فرودگاه امام خمینی رفتیم.
اما اولش ترسیده بودی و نمیخواستی نگاه کنی
و بعد راهی شهرقم شدیم و یک شب هم تو قم برای استراحت موندیم و شماها هم که عاشق مسافرتید کلی بهتون خوش می گذشت
و این عکسها رو هم در یزد انداختیم که من خودم عاشق شهر یزد و بافت زیبای شهر یزد شده بودم . و خیلی خیلی همه چی عالی بود
تو مسجد جامع یزد برای بچه ها برنامه های جالبی گذاشته بودن که شماها هم بعداز شرکت تو این برنامه به عنوان جایزه به امیرمحمد بادبادک و شکلات دادن و به دخترک عزیزم هم این مقنعه ی صورتی خوشگل رو دادن که وقتی سرت میکردی خیلی خوشگلتر میشدی. الهی که همیشه سربلند باشید
خدایا بابت همه چیز شکر
مسافرت خیلی خوبی بود . و خیلی به همه مون خوش گذشت. و اما از یزد مستقیم اومدیم به تهران که قرار بود دو شب تو تهران بمونیم و تهران گردی کنیم
تو تهران هم به برج میلاد رفتیم و چون سال قبل که رفته بودیم به داخل برج و بالای برج رفته بودیم . اینسری فقط از برنامه های برج که واقعا هم عالی بود استفاده کردیم
ودر آخر هم کلی جایزه به عنوان شرکت تو مسابقه ها و برنامه های که بود بهتون دادن
بازدید از کاح سعد آباد
دومین سفر نوروزی
دوباره وسایلها رو جمع و جور کردیم و راهی ماکو شدیم و سیزده بدر رو هم تو ماکو بدر کردیم و از اونجایی که شما دو تا خیلی مسافرت به ماکو و دیدن عزیز جون رو دوست دارید خیلی خیلی خوشحال بودید
خدا رو شکر همه چی عالی بود و سفر خوبی رو داشتیم
جشن تولد سه سالگی رستای گلم که ایشالله تولد ۱۲۰ سالگیش رو جشن بگیره
روزهای قشنگ و رنگارنگ بهاری
تا فرصت میکردیم به طبیعت میرفتیم خوش میگذروندیم .
متاسفانه یه سهل انگاری کوچیک باعث شد استخون دستت ترک بخوره و به ناچار گچ گرفتیم
از بس که شیطنت می کنی . اما لحظه ای که دکتر دستت رو گچ گرفت خیلی پسر خوبی بودی اصلا سر و صدا نکردی.حتی خود دکتر هم از این رفتارت خوشش اومده بود
این گچ دستت رو هم ۲۰ روز تحمل کردی که واقعا سخت بود حالا خدا رو شکر که دستت خوب شده
و اینم چند تایی عکس از دخترک خوشگلم که حاضر شده بودیم برای رفتن به عروسی همکار بابا
بلاخره به پایان سال تحصیلی رسیدیم و دوره ی پیش دبستانی دختر گلم هم تمام شد و براتون جشن پایان دوره گرفتن و منم برای روز جشن براتون کاپ کیک ساده درست کردم و چند ساعتی جشن داشتید و خوشحال بودی
عکسهای آتلیه ی شما کوچولوهای عزیزم که تو تابستان امسال ازاتون گرفتن
و عکس آتنای گلم با نقاشی خوشگلش تو صفحه ی اینستای شهرمون که به مناسبت برگزاری جشنواره ی غذایی خیریه بود که خاله سمیرا و خاله سمانه هم تو این جشنواره شرکت کرده بودن
تولد برای بابای مهربونتون با یه کیک رزیمی ساده اما خوشمزه
این شمعها روهم شماها دوست داشتید بذارید و به اصرار شماها سه تا شمع گذاشتیم
و صحنه های از نماز خوندن شماها و قبله هایی که کلا متفاوت بود
سفر یه روزه به غار زیبای کتله خور
با خاله سعیده و حاجی باباینا تصمیم گرفتیم به سمت قیدار داشته باشیم و به غار کتله خور رفتیم واقعا زیبا و توصیف نشدنی بود . و با این که سفرمون یه روزه بود اما خوش گذشت به خصوص به شماها که محمدحسین هم کنارتون بود و با شیرین کاریهاش شماها رو میخندوند
وبعد هم به قیدار نبی رفتیم و زیارت کردیم و عصرانه هم اونجا خوردیم و راهی شهرمون شدیم
امسال تابستان چند باری هم به زنجان خونه ی خاله سپیده رفتیم و کلی زنجان گردی کردید جاهای مختلف زنجان رو گشتید و همینطور جشنواره ی آش زنجان رفتیم
تولد چهار سالگی امیرمحمد عزیزم به اتفاق خاله ها و مامانینا . که خیلی شادی کردیدو رقصیدید
یه روز هم رستای گلم مهمان ما بود و کلی بازی کردید و دوست داشتم بیشتر بهتون خوش بگذره براتون کیک ساده درست کردم و برف شادی زدم و کلی هم خوش گذروندید
سفر به ماکو و جلفا
برنامه ریزی کردیم که چند روزی رو به ماکو بریم و ابتدای راه به تبریز رفتیم و عمو هادی رو که دوره ی سربازیش رو تو تبریز میگذرونه دیدیم و بعد راهی ماکو شدیم و چهار روز کلا ماکو بودیم و به شما هم عاشق مسافرتید حسابی خوش می گذشت
به جاهای دیدنی و تاریخی ماکو رفتیم و همینطور به سمت چالدران و به قره کلیسا رفتیم که برای همه مون جالب بود
تو مسیر برگشت از ماکو هم به جلفا رفتیم که من مسیر زیباش رو خیلی دوست دارم و باز به کلیسای استیپانوس رفتیم و کمی هم بازار گردی کردیم
و باز هم خدا رو شکر بابت همه ی نعمتهاش و سلامتی که بهمون داده
تابستان ۹۵ رو هم با خوشی به پایان رسوندیم و آماده میشم برای فصل رنگارنگ پاییز و بازگشایی مدارس که آتنای نازنینم امسال کلاس اولی میخواد بشه