اردیبهشت 94
مهربانترین بابای دنیا
صادقانه دوستت داریم و
هزاران شاخه گل شقایق تقدیمت می کنیم
به مناسبت روز پدر تو فکر تدارک یه کیک بودم که با کمک سمیرا خاله و با سلیقه ی آتنای گلم کیک دورا درست کردم و خیلی هم خوب شده بود و کلی هم ذوق کردید و حسابی هم شمع فوت کردید
روزهای تعطیل با کل خانواده راهی جاهای سرسبز شهرمون میشیم و از مناظر زیبا و هوای عالی بهاری کمال استفاده رو میبریم و کلی هم به شماها خوش می گذره به قدری خوش میگذره که با گریه سوار ماشین میشید که برگردیم به خونمون و اینم چند تایی عکس از روزهایی که دل به طبیعت زده بودیم
این دونه ی تسبیح رو هم که عکسش رو گذاشتم کلی برامون دردسر شده بود
موضع از این قرار بود که چند روز قبلش امیرمحمد تسبیح رو پاره کرد و دونه ئهاش پخش شدن و یکی از دونه های تسبیح هنوز زیر مبل مونده بود و این پسرک شیطون مامان این دونه تسبیح رو از زیر مبل پیدا کرده بود و نمی ونم رو چه حسابی داخل بینیش کردش و شروع کرد به گریه که مامان توپ رو کردم تو بینیم و داره میسوزه . با چراغ قوه داخل بینیش رو نگاه کردم و دیدم که جای بدی از بینیش مونده و به بابا زنگ زدم که خودت رو سریع برسون خونه و شما رو سریع بردیم بیمارستان و بعد از کلی این بخش رفتن و این دکتر و پرستار بیان و کلی حرف که شاید این دونه ی تسبیح به این راحتی از بینیت خارج نشه و مجبور بشن ببرنت اتاق عمل و خلاصه کلی بدبختی و استرس بلاخره این دونه تسبیح رو از بینیت خارج کردن
واقعا خدا بهمون رحم کردش که کارمون به اتاق عمل نکشید
حالا بعد این همه استرس و کلی نصیحت به شما که دیگهه مامان از این کارها نکنیها و این امیرمحمد ناقلا در جواب با کلی آرامش گفتی دیگه این دفعه نوبت آجیه که توپ رو ببره تو بینیش دیگه من نه